یکی از چالش های اساسی در سنین نوجوانی و جوانی موضوع دلبستگی های شدید عاطفی افراد به فرد دیگر و در نهایت شکست عاطفی می باشد که البته یکی از مهمترین دلایل مراجعه افراد به مراکز درمان روانشناختی نیز می باشد.
در هنگام فروپاشی یک رابطه عاطفی عملکرد فرد در زمینه های متعدد دچار اختلال می شود و این اختلالات و حالات ناخوشایند همراه با آن ممکن است مدت زیادی باقی بماند.
یکی از سخت ترین و فراگیرترین تجربه های فقدان و سوگ را می توان در ناکامی ناشی از فروپاشی روابط عاشقانه مشاهده کرد.
این فروپاشی بسته به افراد مختلف می تواند باعث افسردگی و خشم، احساس نا امنی عمیق، احساس درماندگی، احساس گناه، هراس، ناامیدی، بدبینی، بی قراری، آسیب پذیری، نشانه های فیزیکی سردرد و آشفتگی در خواب، بی اشتهایی یا پرخوری و … را ایجاد کند.
در روزهای اول رابطه وقتی کششی نسبت به جنس مخالف در خود می بینید؛ دنبال بهانه می گردید و طوری رفتار می کنید که ببینید آیا او هم چنین حسی به شما دارد؟
با او بیشتر تماس می گیرید و این بهانه ها بیشتر و بیشتر می شود تا علاقه مندی به وجود می آید.
حالا نوع رابطه متفاوت شده و رفتار های متفاوتی شکل می گیرد.
در این مرحله بی اختیار به یکدیگر وابسته می شوید چون مدام به مغزتان این برنامه را می دهید که می خواهم هر لحظه با تو باشم. برنامه ای که به مغز داده می شود، چنین حسی را تقویت می کند که قرار است در همه زندگی ام با تو باشم و حتی می خواهم با تو ازدواج کنم.
این در حالی است که شما گاهی چنین قراری را نداشته اید و فقط درگیر عاطفه و احساس یکدیگر شده اید.
شکست عاطفی شاید یکی از رنجآور ترین مشکلاتی زندگی نوع بشر باشد.
هرچند کنار آمدن با درد و رنج ناشی از دوری از کسی که از صمیم قلب دوستش داریم و دل در گروی وصال او داشتیم بسیار سخت است اما باید بدانیم که این بحران هم مانند بقیه بحرانهایی که در طول زندگی پیش می آید سپری می شود.
در شکست عاطفی فرد حالتی شبیه سوگ یا از دست دادن را تجربه میکند و گاهی در افرادی که دچار شکست عاطفی شدهاند حالاتی نظیر: زودرنجی، غمگینی، کم حرفی، پرخاشگری، اضطراب، سوء مصرف مواد و الکل و …. مشاهده می شود.
همانطور که گفتیم روابط دختر و پسر در اغلب موارد به ازدواج منجر نمی شود، در این صورت باید به جدایی و بریده شدن این روابط و درد و رنج و آسیبهای عمیق روانی و اجتماعی ناشی از آن نیز توجه کرد.
به عبارت دیگر گرما و شور و شوق پیوندهای عاطفی و شیدایی و نیز جذبه ناشی از روابط دختران و پسران فقط یک طرف این نوع روابط است.
طرف دیگر آن، آسیب دیدگی پایدار و زخم های عمیق ناشی از جدایی و بریدگی های عاطفی، احساس های مقاوم سرخوردگی و طرد شدگی و خشم و افسردگی ناشی از آن ها است که حتی ممکن است گریبان خانواده ی دختران و پسران جوان را نیز بگیرد.
در همین راستا لازم است توجه کنیم که اگر چه شکل گرفتن روابط بین دختر و پسر هر دوی آنها را در شرایطی دشوار و آسیب پذیر قرار می دهد، ولی در این میان تعداد بیشتری از دختران به دلیل خصوصیات روان شناختی و اجتماعی که دارند، در مقابل اینگونه روابط آسیب پذیری جدی نشان می دهند و به همین دلیل هم لازم است بیشتر مورد حمایت و توجه قرار گیرند.
می توان نکات زیر را به عنوان عوامل زمینه ساز به وجود آمدن شکست عاطفی و افزایش میزان آن برشمرد.
امروزه امکان برقراری ارتباط بین دو جنس بسیار بیشتر شده است بنابراین تجربه ی شکست و ناکامی در روابط عاشقانه نیز بیشتر شده و در سنین پایین تری افراد را تهدید می کند.
البته منظور این نیست که حالا باید مانع ایجاد ارتباط به طور کلی شد، چنین چیزی نه عقلانی است و نه ممکن. بلکه باید پذیرفت به وجود آمدن زمینه ی بیشتر برای برقراری ارتباطات عاطفی، ناکامی های بیشتر نیز در پی خواهد داشت از این رو خانواده ها باید خود و فرزندانشان را از پیش برای برخورد درست با این موقعیت آماده نمایند.
در هر جامعه ای عقاید و باورهای اشتباهی در مورد پدیده های گوناگون به وجود میآید و به مرور، شبیه به افسانه و هنجار می شود. دیدگاهی که مردم درباره عشق و روابط عاشقانه دارند نیز از این مورد استثنا نیست
. یک نگاه غلط این است که عشق حلال همه مشکلات است؛ عشق شفا میدهد؛ عشق برای زندگی کافی است؛ یا نادیده گرفتن مشکلات اولیه ارتباط به خاطر باور به اینکه هر چقدر روابط بیشتر پیش برود به خاطر صمیمیت، مشکلات کمتر خواهد شد.
همه ی این باورها و پیشفرضهای اشتباه باعث می گردد افراد وارد رابطه عاشقانه ی اشتباه و توام با ناآگاهی بشوند و این روابط را ادامه دهند، غافل از آنکه بعد از مدتی متوجه باور اشتباه خود شده، پس در نتیجه باید رابطه را تمام کنند و دچار ناکامی در عشق بشوند.
شکی نیست که عشق ناپخته، رابطه را به شدت دچار مشکل میکند و انواع آسیب های روحی، روانی و جسمانی برای افراد به وجود می آورد.
عشق سالم از خصوصیات زیر برخوردار است:
عشقی که توام با شناخت به وجود بیاید.
عشقی که با آگاهی از تفاوت های میان دو نفر به وجود بیاید.
ایجاد تصور ایدهآل از طرف مقابل صرفا بر اساس نقاط مثبت او به شکلی که نقاط منفی او را نبینیم یک جور علامت خطر برای آن رابطه و زندگی هر دو نفر می باشد.